برخی تصور کرده اند که نفس غیبت امام، نشانه این است که پیاده کردن احکام اسلامی و در دست گرفتن حکومت ممکن نیست و تلاش در این زمینه نیز مطلوبیت و وجوبی ندارد، زیرا اگر ممکن و واجب بود، بهترین فرد برای به پا داشتن حکومت اسلامی خود امام زمان بود. اکنون که ظرف زمان گنجایش چنین وضعیتی را ندارد انجام چنین کار وظیفه امام هم نیست و لذا او غایب شده است. (1)
در متون روایی آمده است که: هر قیام و نهضتی پیش از ظهور حضرت مهدی (عج) محکوم به شکست و هر پرچمی که پیش از پرچم آن حضرت برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است و نباید گرد آن جمع شد. شیخ حرّ عاملی در وسایل الشیعه، کتاب جهاد بابی، بنام «باب حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم عج» باز کرده است.
بر این اساس مسلمانان و از جمله فقهاء نسبت به تشکیل حکومت هیچ وظیفه ندارند بلکه وظیفه شان ترک همکاری است و باید گوشه گیری کنند و نظاره احوال باشند تا حضرت مهدی (ع) ظهور کند، آنگاه به یاری او رفته و حکومتش را تقویت کنند.
این گونه روایات بنیان حکومت اسلامی قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) یعنی حکومت تحت قیادت ولی فقیه را زیر سؤال می برد، هیچ کس حق ندارد در غیبت امام معصوم(ع) و تا پیش از ظهور او اقدام به قیام و خروج و در نهایت تشکیل حکومت دهد.
به چند نمونه از این روایات اشاره می شود:
والله! لایخرج واحد منا قبل خروج القائم (عج) الا کان مثله مثل فرخ طار من و کره قبل آن یستوی جناحاه، فاخذه الصبیان فعبثوا به... (2)
همین مضمون با اندکی تفاوت از امام صادق توسط موکل بن هارون (3) و از امام باقر توسط ابی جارود (4) نقل شده است.
کل رأیه ترفع قبل قیام القائم، فصاحبها طاغوت یعبد من دون الله عزوجل. (5) و قرآن از همراهی طاغوت نهی کرده است. فاجتنبوا الطاغوت(6)
ما خرج و لا یخرج منا اهل البیت الی قیام قائمنا احداً لیدفع ظلما أوینعش حقاً اصطلمته البلیه و کان قیامه زیاده فی مکروهنا و شیعتنا. (8)
از این گونه روایات می توان دو گونه پاسخ داد، یکی پاسخ اصولی و کلی و دیگری پاسخ موردی مربوط به هر یک از احادیث که خود پاسخ موردی نیز دو گونه می شود یکی از لحاظ سندی و دیگر از لحاظ دلالتی.
عقل و نقل هم دست اند دراین که، هر قیامی از هر کسی هر چند علیه طاغوت و حکومت ظالم باشد، همیشه مورد تأیید نیست، بلکه نقل بر اساس عقل برای تأیید یک قیام، شرایط، ویژگی ها و مؤلفه های را تعریف می کند مانند: شایستگی و توانمندی رهبر قیام که مشروعیت و حقانیت الهی داشته باشد یعنی یا خودش پیامبر و امام باشد ویا اذن خاص یا عام از ناحیه آن ها داشته باشد، اصل قیامش بر اساس محاسبات دقیق باشد، اهداف انسانی و اسلامی داشته باشد و...
از همین روی امام صادق (ع) در پاسخ اصحاب که از حقانیت و لزوم حمایت قیام های علیه عباسیان سؤال می کردند فرمود: اگر کسی از آل پیامبر (ص) قیام کرد و شما را به کمک و یاری طلبید شما بنگرید که آن شخص هدفش از قیام چیست؟ و برای چه و به رهبری چه کسی قیام کرده و هر قیامی را به قیام زید بن علی بن الحسین (ع) مقایسه نکنید و نگویید قیام زید مورد تأیید بود پس هر قیامی مورد تأیید است که چرا که زید مردی عالم و صادق بوده و مردم را به خود دعوت نمی کرده بلکه به رضای از آل محمد دعوت می نمود، و اگر در این راه پیروز می شد به وعده اش وفا می کرد، حق را به امام معصوم واگذار می نمود و خود شخصاً داعیه ای نداشت. (10)
طبق این سخن امام، قیامی مورد تأیید است که از ویژگی های مشروعیت برخوردار باشد و برخی از ملاک های مشروعیت شخص رهبر و ماهیت قیام بیان شده است مانند علم و صداقت در رهبر و اذن و تأیید امام در ماهیت قیام، این تأیید امام یک قضیه موجبه جزئیه را ثابت می کند که نقیض سالبه کلیه است ( هر قیامی مقبول نیست) و ( برخی قیام ها مقبول است).
مسأله مهدویت که توسط پیامبر (ص) طرح و مورد پذیرش قطعی همه اصحاب و تابعین و دیگر مسلمانان بوده و است، در طول تاریخ اسلام، عده ای را بر آن داشته است که خود را مهدی موعود قلمداد کرده و در صدد تحکیم قدرت و بیعت گرفتن از مردم باشند اخبار متواتر و عقیده راسخ مهدویت، برخی را وسوسه می کرد تا با استفاده از این عقیده و این اسم به جاه طلبی های خویش بپردازند و ائمه معصومین (ع) برای نجات پیروان اهل بیت (ع) به آنان هشدار داده و مانع همکاری آنان با این گونه افراد می شدند، از این رو می توان ادعا کرد که مراد از روایاتی که مردم را از قیام و هواداری از برخی قیام ها منع می کند، مطلق قیام و همکاری با انقلابیون نیست بلکه مانع سوء استفاده کنندگان است، به ذکر یک نمونه از موارد سوء استفاده از جریان مهدویت و عکس العمل امام (ع) بسنده می شود:
مهدی عباسی را که یکی از خلفاء بنی عباس است به همین جهت، لقب مهدی داده اند. و یا محمد بن عبدالله بن الحسن، معروف به نفس زکیه، از اولاد حسن مثنی و فرزندان امام حسن مجتبی به نام مهدی موعود از مردم برای خود بیعت می گرفت، و حتی از حضرت صادق (ع) خواسته شد که با او به نام «مهدی آل محمد» بیعت نماید، و در رکاب او به جنگ علیه بنی امیه برخیزد، و حضرت صادق (ع) حاضر به بیعت با او نشد، و به همین جهت آن حضرت مورد خشم عبدالله بن حسن ( پدر محمد بن عبدالله) قرار گرفت و سخنان ناروایی به آن حضرت گفته است چنانکه در منابع آمده است: عبدالله بن حسن، مجلسی ترتیب داد و در آن بنی هاشم را برای بیعت با فرزندش محمد دعوت کرد و در آن مجلس سفاح و منصور دوانقی نیز حضور داشتند در آن مجلس عبدالله بن حسن خطبه ای خواند و پس از حمد و ثنای الهی این چنین گفت: « همه می دانید که این پسرم محمد، همان مهدی موعود است، پس همگان با او بیعت کنیم». و سپس به سراغ امام صادق (ع) فرستاد و حضرت در آن مجلس حضور پیدا کرد و عبدالله بن حسن ابتدا به حضرت ( احترام شایانی نمود، و در کنار خویش جای داد و سپس اظهار کرد که: همه با فرزندم بیعت کرده اند شما نیز بیعت کنید، حضرت در جواب فرمود: اگر منظورتان این است که پسرت محمد، همان مهدی موعود آل محمد است و امروزه او باید آن قیام جهانی را آغاز نماید، صحیح نیست، چرا که نه پسرت آن مهدی موعود است و نه زمان آن مهدی فرا رسیده است. ولی اگر مقصود این است که می خواهید برای خدا غضب کنید و از باب امر به معروف و نهی از منکر قیام نمایید، مانعی ندارد من نیز با شما هستم ولی با پسرت محمد بیعت نمی کنم، بلکه خودت که پدرش هستی و شیخ قبیله مایی رهبری قیام را به عهده گیر، و من نیز با شما همکاری خواهم کرد. » (11)
حضرت قیام را به دو بخش تقسیم کرده و فرموده: « اگر به نام مهدی موعود است، صحیح نیست و من نیز همکاری نمی کنم، ولی اگر برای خدا غضب کرده و به خاطر امر به معروف و نهی از منکر باشد، من با شما همکاری می کنم و تو که شیخ ما هستی تو را رها نکرده و به پسرت رو نمی آورم». پس اگر قیام برای خدا و به قصد امر به معروف و نهی از منکر باشد محکوم نیست و از طرف ائمه مردود شناخته نشده است گر چه ممکن است به پیروزی نینجامد، ولی کمترین فائده ی آن شکستن هیمنه حکومت طاغوت و اتمام حجت بر خلق خدا، و بیدار باش به مؤمنین است که این حکومت، حکومت حقه نبوده و طاغوت از دستورات او لازم نیست.
هر چند در متون روایی قیام های بی حساب و کتاب، فاقد رهبریت شایسته، به ادعای مهدویت و... مردود اعلام شده و از شیعیان خواسته شده است که در هیچ کدام شرکت نجویند ولی در برابر، قیام ها و نهضت های حساب شده و تحت نظر فرمانده شایسته و... مورد تأیید قرارگرفته است.
قیام های زید بن علی، یحیی بن زید، شهید فخ و... . مورد رضایت و حمایت ائمه (ع) بوده است چون قیام آنان خدایی، پیروی از اهل بیت (ع) و به خاطر امر به معروف و نهی از منکر بوده است.
بهترین مؤید مشروعیت قیام علیه طاغوت و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر پیش از ظهور، روایاتی است که ائمه (ع) آرزو می کردند که اگر یار و یاور می داشتند و شرایط مناسب می بود قیام می کردند و رهبری را بدست می گرفتند.
وقتی از امام سجاد (ع) راجع به وظیفه شیعیان درباره قیام مختار ثقفی سؤال شد فرمود: لو آن عبداً زنجیاً تعصب لنا اهل البیت، لوجب علی الناس موازوته. (12)
امام صادق (ع) در پاسخ سدیر صیرفی که چرا حضرت قیام نمی کند فرمود:
«والله یا سدیر لو کان لی شیعه بعدد هذه الجداء، ما وسعنی العقود، و نزلنا و صلینا فلما فرغنا من الصلاه عطفت علی الجداء فعددتها فاذا هی سبعه عشر. » (13)
همین پاسخ را امام صادق (ع) به سهل خراسانی داد که مدعی بود صد هزار شمشیر زن در خراسان آماده حمایت از حقوق اهل بیت (ع) است و لذا خواستار قیام عملی و رسمی امام (ع) بود، امام (ع) از سهل خواست وارد تنور آتش شود که او اجابت نتوانست در این میان هارون مکی وارد شد و خواست امام را اجابت کرد، امام (ع) از سهل پرسید مانند هارون در خراسان چند نفر دارید؟ سهل پاسخ گفت حتی یک نفر هم نیست امام (ع) فرمود: زمانی که پنج نفر یاور نداشته باشیم هرگز خروج نمی کنیم، ما بهتر از شما می دانیم که چه زمانی قیام کنیم. (14)
در روایتی امام صادق (ع) آرزو می کند که شخصی از آل محمد (ص) علیه ظالمان قیام کنند و نفقه و کمک های مالی آن برعهده امام (ع) باشد:
«لا زال انا و شیعتی بخیر ما خرج الخارجی من آل محمد (ص) و لوددت ان الخارجی من آل محمد (ص) خرج و علی نفقه عیاله». (15)
امام باقر (ع) از پرچمداری و قیام به رهبری یمانی تمجید و مردم را به همدلی و یاوری او تشویق می کند:
«لیس فی الرایات رأیه اهدی من رایه الیمانی هی رایه هدی؛ لانه یدعو الی صاحبکم. فاذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح علی الناس، وکل مسلم، و اذا خروج الیمانی فانهض الیه، فان رایته رایه هدی. و لا یحل لمسلم آن یلتوی علیه. فمن فعل ذلک فهو من أهل النار؛ لانه یدعو الی الحق و الی طریق مستقیم. » (16)
و در جای دیگر می فرماید:
«کأنی بقوم قد خرجوا بالمشرق یطلبون الحق فلا یعطونه، ثم یطلبونه فلا یعطونه، فاذا رأوا ذلک، وضعوا سیوفهم علی عواتقهم، فیعطون ماسألوه، فلا یقبلونه حتی یقوموا، و لا یدفعونها الا الی صاحبکم. قتلا هم شهداء... »(17)
در یک روایت دیگر که مؤید مطلب پیشین است شخصی به نام عبدالکریم بن عتبه می گوید: در مکه در محضر امام صادق (ع) نشسته بودیم که ناگاه، عده ای از معتزله (18) وارد شده و گفتند: چون بنی امیه به جان هم افتاده، و ولید حاکم و خلیفه را کشته اند، ما تصمیم گرفته ایم که بر شخصی که دارای عقل و دین و منتسب به رسول خداست، یعنی محمد بن عبدالله بن احسن، بیعت کنیم، و بیعت کرده ایم. لذا اینکه از شما نیز که طرفداران بسیاری دارید تقاضا می کنیم که با او بیعت کنید.
حضرت در پاسخ آنان پس از حمد و ثنای الهی، از آنان پرسید که اگر شما قیام کرده و بر اهل کتاب یا بر مجوس و یا بر مشرکین و بت پرستان پیروز گردید با آنان چگونه رفتار خواهید کرد؟
آنان در پاسخ حضرت گفتند که چنین و چنان خواهیم کرد، و در پاسخشان همه ی کفار را یکسان به حساب آورده، گفته اند با همه یکسان برخورد خواهیم نمود.
حضرت فرمود: شما این احکام را از چه کسی آموخته اید؟ گفتند که مردم این چنین می گویند حضرت فرمود: از خدا بترسید کسی که می خواهد قیام کند و زمام امور مسلمین را در دست گیرد و مردم را به خود دعوت کند، باید داناترین مردم بوده، و در بین مردم اعلم از او نباشد و گرنه آن شخص هم خود گمراه بوده و هم باعث گمراهی و دردسر مردم خواهد بود. لذا از پدرش امام باقر (ع) آن هم از رسول خدا (ص) نقل کرد که این چنین فرمود: « مَن ضرَبَ الناسَ بِسَیفِهِ و دَعاهُم الی نَفسِهِ و فی المُسلِمینَ مَن هُوَ اعلَمُ مِنهُ فَهُوَ صالِ متکلفِ. »(19)
یعنی قیام و رهبری که بر اساس اعلمیت باشد مشروع و مقبول است این دو روایت به خوبی چهارچوب قیام های مورد تأیید امامان (ع) را روشن می کند مانند قیام زید بن علی و یحیی بن زید و حسین شهید فخ و قیام های مردود مانند قیام ابومسلم خراسانی، عباسیان، محمد بن عبدالله بن حسن معروف به نفس زکیه و قیام ابراهیم بن عبدالله علیه منصور دوانقی و قیام زیدالنار برادر امام رضا( ع).
به فرض اگر روایتی یافت شود که به طور مطلق هرگونه قیام و تشکیل حکومت اسلامی را منع و غیر جایز برشمرد، پذیرش چنین روایتی با خطوط اصلی قرآن و سنت قطعی در تعارض و مردود است در قرآن و سنت دستورات فراوانی درباره ی جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، احیای کلمه دین، اقامه حدود الهی و... است که منحصر در سرزمین و زمان خاصی نیست. (20)
افزودن بر آن چه گذشت، روایات بسیاری بر فعالیت برخی قیام های قبل از ظهور مهدی (عج) دلالت می کند، در سنن ابن ماجه از رسول اکرم (ص) نقل شده که: مردمی از مشرق زمین قیام می کنند و زمینه را برای حکومت مهدوی (عج) فراهم می سازند (21) روایات درباره ی قیام اهل قم و. . .وارد شده است که حکایت از تایید قیام ها دارد.
می توان گفت در هر قیامی اگر شکست و عدم پیروزی قطعی باشد، قیام و انقلاب درست نیست چه در عصر غیبت امام باشد یا در عصر حضور ائمه (ع) و از آنجا که قرآن و روایات قیام علیه ظلم و برقراری حکومت اسلامی را وظیفه مسلمانان معرفی کرده است، انجام این واجب در هر زمان نسبت به هر امتی فرق می کند درست مانند فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر می شود که گاهی واجب است و گاهی حرام ( عدم تأثیر یا عدم قدرت و توانایی (23) پس وجوب یا حرکت قیام بستگی به ظهور یا غیبت امام (ع) ندارد.
ثانیاً؛ در روایت، « لایخرج واحد منا» آمده است یعنی خروج و قیام یک تن از ما و این ظهور در این معنی دارد که قیام به رهبری خود امام معصوم (ع) باشد، بنابراین روایت متعرض قیام های مردمی به رهبری مردان صالح و شایسته که بنام قیام قائم (ع) نباشد نیست.
بر این ادعا دو گواه وجود دارد؛
گواه نخست این که قیام های در طول تاریخ تحت قیادت محبان اهل بیت (ع) واقع شده که موفقیتهایی را به دنبال داشته است مانند قیام فاطمی ها در آفریقا، قیام علویان در یمن و شمال ایران و...
گواه دوم، این روایت در پاسخ به اصرار برخی از شیعیان می باید که همواره از امامان (ع) می خواستند تا برای گرفته حق خود قیام و اقدام کنند و ائمه (ع) بخار فقدان نیروی انسانی و تجهیزات جنگی، هرگونه قیام سراسری و نهایی را به ظهور حضرت قائم(ع) موکول می کردند. (24)
روایت ربعی بن عبدالله بن الجارود از اصحاب امام صادق و امام کاظم (ع) است و از نظر طبقه و سن و سال نمی تواند بدون واسطه ی از امام سجاد (ع) حدیث نقل کند. (25) مرحوم مجلسی از این روایت به عنوان «مرفوع» یاد کرده است. (26) مرفوع از اقسام مرسل است (27) در برخی منابع آمده است که ابن جارود، زیدی مذهب بوده است و دلیلی بر عدول وی به مذهب حق وجود ندارد. (28)
در متون روایی آمده است که: هر قیام و نهضتی پیش از ظهور حضرت مهدی (عج) محکوم به شکست و هر پرچمی که پیش از پرچم آن حضرت برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است و نباید گرد آن جمع شد. شیخ حرّ عاملی در وسایل الشیعه، کتاب جهاد بابی، بنام «باب حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم عج» باز کرده است.
بر این اساس مسلمانان و از جمله فقهاء نسبت به تشکیل حکومت هیچ وظیفه ندارند بلکه وظیفه شان ترک همکاری است و باید گوشه گیری کنند و نظاره احوال باشند تا حضرت مهدی (ع) ظهور کند، آنگاه به یاری او رفته و حکومتش را تقویت کنند.
این گونه روایات بنیان حکومت اسلامی قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) یعنی حکومت تحت قیادت ولی فقیه را زیر سؤال می برد، هیچ کس حق ندارد در غیبت امام معصوم(ع) و تا پیش از ظهور او اقدام به قیام و خروج و در نهایت تشکیل حکومت دهد.
به چند نمونه از این روایات اشاره می شود:
یکم -
حماد بن عیسی به صورت مرفوع از امام سجاد (ع) نقل می کند که فرمود:والله! لایخرج واحد منا قبل خروج القائم (عج) الا کان مثله مثل فرخ طار من و کره قبل آن یستوی جناحاه، فاخذه الصبیان فعبثوا به... (2)
همین مضمون با اندکی تفاوت از امام صادق توسط موکل بن هارون (3) و از امام باقر توسط ابی جارود (4) نقل شده است.
دوم-
امام صادق (ع) فرمود:کل رأیه ترفع قبل قیام القائم، فصاحبها طاغوت یعبد من دون الله عزوجل. (5) و قرآن از همراهی طاغوت نهی کرده است. فاجتنبوا الطاغوت(6)
سوم-
امام صادق (ع) فرمود: یا سدیر الزم بیتک و کن حلساً من احلاسه و اسکن ما سکن اللیل والنهار، فاذا بلغک ان السفیانی قد خرج، فارحل الینا و لو علی رجلک... (7)چهارم-
امام صادق (ع) فرمود:ما خرج و لا یخرج منا اهل البیت الی قیام قائمنا احداً لیدفع ظلما أوینعش حقاً اصطلمته البلیه و کان قیامه زیاده فی مکروهنا و شیعتنا. (8)
از این گونه روایات می توان دو گونه پاسخ داد، یکی پاسخ اصولی و کلی و دیگری پاسخ موردی مربوط به هر یک از احادیث که خود پاسخ موردی نیز دو گونه می شود یکی از لحاظ سندی و دیگر از لحاظ دلالتی.
یکم - پاسخ اصولی و کلی
از عنوانی که شیخ حرّ عاملی به این گونه روایات داده است، معلوم می شود که ایشان نسبت به پذیرش و صحت این روایات نظر نداده است «باب حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم (عج) واگر نظر و فتوایی بر طبق این احادیث داشت می فرمود: « وجوب الخروج » یا « حرمه الخروج» چنان که در ابواب و بخش های دیگر وسائل الشیعه نظر و فتوا داده است. (9)عقل و نقل هم دست اند دراین که، هر قیامی از هر کسی هر چند علیه طاغوت و حکومت ظالم باشد، همیشه مورد تأیید نیست، بلکه نقل بر اساس عقل برای تأیید یک قیام، شرایط، ویژگی ها و مؤلفه های را تعریف می کند مانند: شایستگی و توانمندی رهبر قیام که مشروعیت و حقانیت الهی داشته باشد یعنی یا خودش پیامبر و امام باشد ویا اذن خاص یا عام از ناحیه آن ها داشته باشد، اصل قیامش بر اساس محاسبات دقیق باشد، اهداف انسانی و اسلامی داشته باشد و...
از همین روی امام صادق (ع) در پاسخ اصحاب که از حقانیت و لزوم حمایت قیام های علیه عباسیان سؤال می کردند فرمود: اگر کسی از آل پیامبر (ص) قیام کرد و شما را به کمک و یاری طلبید شما بنگرید که آن شخص هدفش از قیام چیست؟ و برای چه و به رهبری چه کسی قیام کرده و هر قیامی را به قیام زید بن علی بن الحسین (ع) مقایسه نکنید و نگویید قیام زید مورد تأیید بود پس هر قیامی مورد تأیید است که چرا که زید مردی عالم و صادق بوده و مردم را به خود دعوت نمی کرده بلکه به رضای از آل محمد دعوت می نمود، و اگر در این راه پیروز می شد به وعده اش وفا می کرد، حق را به امام معصوم واگذار می نمود و خود شخصاً داعیه ای نداشت. (10)
طبق این سخن امام، قیامی مورد تأیید است که از ویژگی های مشروعیت برخوردار باشد و برخی از ملاک های مشروعیت شخص رهبر و ماهیت قیام بیان شده است مانند علم و صداقت در رهبر و اذن و تأیید امام در ماهیت قیام، این تأیید امام یک قضیه موجبه جزئیه را ثابت می کند که نقیض سالبه کلیه است ( هر قیامی مقبول نیست) و ( برخی قیام ها مقبول است).
مسأله مهدویت که توسط پیامبر (ص) طرح و مورد پذیرش قطعی همه اصحاب و تابعین و دیگر مسلمانان بوده و است، در طول تاریخ اسلام، عده ای را بر آن داشته است که خود را مهدی موعود قلمداد کرده و در صدد تحکیم قدرت و بیعت گرفتن از مردم باشند اخبار متواتر و عقیده راسخ مهدویت، برخی را وسوسه می کرد تا با استفاده از این عقیده و این اسم به جاه طلبی های خویش بپردازند و ائمه معصومین (ع) برای نجات پیروان اهل بیت (ع) به آنان هشدار داده و مانع همکاری آنان با این گونه افراد می شدند، از این رو می توان ادعا کرد که مراد از روایاتی که مردم را از قیام و هواداری از برخی قیام ها منع می کند، مطلق قیام و همکاری با انقلابیون نیست بلکه مانع سوء استفاده کنندگان است، به ذکر یک نمونه از موارد سوء استفاده از جریان مهدویت و عکس العمل امام (ع) بسنده می شود:
مهدی عباسی را که یکی از خلفاء بنی عباس است به همین جهت، لقب مهدی داده اند. و یا محمد بن عبدالله بن الحسن، معروف به نفس زکیه، از اولاد حسن مثنی و فرزندان امام حسن مجتبی به نام مهدی موعود از مردم برای خود بیعت می گرفت، و حتی از حضرت صادق (ع) خواسته شد که با او به نام «مهدی آل محمد» بیعت نماید، و در رکاب او به جنگ علیه بنی امیه برخیزد، و حضرت صادق (ع) حاضر به بیعت با او نشد، و به همین جهت آن حضرت مورد خشم عبدالله بن حسن ( پدر محمد بن عبدالله) قرار گرفت و سخنان ناروایی به آن حضرت گفته است چنانکه در منابع آمده است: عبدالله بن حسن، مجلسی ترتیب داد و در آن بنی هاشم را برای بیعت با فرزندش محمد دعوت کرد و در آن مجلس سفاح و منصور دوانقی نیز حضور داشتند در آن مجلس عبدالله بن حسن خطبه ای خواند و پس از حمد و ثنای الهی این چنین گفت: « همه می دانید که این پسرم محمد، همان مهدی موعود است، پس همگان با او بیعت کنیم». و سپس به سراغ امام صادق (ع) فرستاد و حضرت در آن مجلس حضور پیدا کرد و عبدالله بن حسن ابتدا به حضرت ( احترام شایانی نمود، و در کنار خویش جای داد و سپس اظهار کرد که: همه با فرزندم بیعت کرده اند شما نیز بیعت کنید، حضرت در جواب فرمود: اگر منظورتان این است که پسرت محمد، همان مهدی موعود آل محمد است و امروزه او باید آن قیام جهانی را آغاز نماید، صحیح نیست، چرا که نه پسرت آن مهدی موعود است و نه زمان آن مهدی فرا رسیده است. ولی اگر مقصود این است که می خواهید برای خدا غضب کنید و از باب امر به معروف و نهی از منکر قیام نمایید، مانعی ندارد من نیز با شما هستم ولی با پسرت محمد بیعت نمی کنم، بلکه خودت که پدرش هستی و شیخ قبیله مایی رهبری قیام را به عهده گیر، و من نیز با شما همکاری خواهم کرد. » (11)
حضرت قیام را به دو بخش تقسیم کرده و فرموده: « اگر به نام مهدی موعود است، صحیح نیست و من نیز همکاری نمی کنم، ولی اگر برای خدا غضب کرده و به خاطر امر به معروف و نهی از منکر باشد، من با شما همکاری می کنم و تو که شیخ ما هستی تو را رها نکرده و به پسرت رو نمی آورم». پس اگر قیام برای خدا و به قصد امر به معروف و نهی از منکر باشد محکوم نیست و از طرف ائمه مردود شناخته نشده است گر چه ممکن است به پیروزی نینجامد، ولی کمترین فائده ی آن شکستن هیمنه حکومت طاغوت و اتمام حجت بر خلق خدا، و بیدار باش به مؤمنین است که این حکومت، حکومت حقه نبوده و طاغوت از دستورات او لازم نیست.
هر چند در متون روایی قیام های بی حساب و کتاب، فاقد رهبریت شایسته، به ادعای مهدویت و... مردود اعلام شده و از شیعیان خواسته شده است که در هیچ کدام شرکت نجویند ولی در برابر، قیام ها و نهضت های حساب شده و تحت نظر فرمانده شایسته و... مورد تأیید قرارگرفته است.
قیام های زید بن علی، یحیی بن زید، شهید فخ و... . مورد رضایت و حمایت ائمه (ع) بوده است چون قیام آنان خدایی، پیروی از اهل بیت (ع) و به خاطر امر به معروف و نهی از منکر بوده است.
بهترین مؤید مشروعیت قیام علیه طاغوت و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر پیش از ظهور، روایاتی است که ائمه (ع) آرزو می کردند که اگر یار و یاور می داشتند و شرایط مناسب می بود قیام می کردند و رهبری را بدست می گرفتند.
وقتی از امام سجاد (ع) راجع به وظیفه شیعیان درباره قیام مختار ثقفی سؤال شد فرمود: لو آن عبداً زنجیاً تعصب لنا اهل البیت، لوجب علی الناس موازوته. (12)
امام صادق (ع) در پاسخ سدیر صیرفی که چرا حضرت قیام نمی کند فرمود:
«والله یا سدیر لو کان لی شیعه بعدد هذه الجداء، ما وسعنی العقود، و نزلنا و صلینا فلما فرغنا من الصلاه عطفت علی الجداء فعددتها فاذا هی سبعه عشر. » (13)
همین پاسخ را امام صادق (ع) به سهل خراسانی داد که مدعی بود صد هزار شمشیر زن در خراسان آماده حمایت از حقوق اهل بیت (ع) است و لذا خواستار قیام عملی و رسمی امام (ع) بود، امام (ع) از سهل خواست وارد تنور آتش شود که او اجابت نتوانست در این میان هارون مکی وارد شد و خواست امام را اجابت کرد، امام (ع) از سهل پرسید مانند هارون در خراسان چند نفر دارید؟ سهل پاسخ گفت حتی یک نفر هم نیست امام (ع) فرمود: زمانی که پنج نفر یاور نداشته باشیم هرگز خروج نمی کنیم، ما بهتر از شما می دانیم که چه زمانی قیام کنیم. (14)
در روایتی امام صادق (ع) آرزو می کند که شخصی از آل محمد (ص) علیه ظالمان قیام کنند و نفقه و کمک های مالی آن برعهده امام (ع) باشد:
«لا زال انا و شیعتی بخیر ما خرج الخارجی من آل محمد (ص) و لوددت ان الخارجی من آل محمد (ص) خرج و علی نفقه عیاله». (15)
امام باقر (ع) از پرچمداری و قیام به رهبری یمانی تمجید و مردم را به همدلی و یاوری او تشویق می کند:
«لیس فی الرایات رأیه اهدی من رایه الیمانی هی رایه هدی؛ لانه یدعو الی صاحبکم. فاذا خرج الیمانی حرم بیع السلاح علی الناس، وکل مسلم، و اذا خروج الیمانی فانهض الیه، فان رایته رایه هدی. و لا یحل لمسلم آن یلتوی علیه. فمن فعل ذلک فهو من أهل النار؛ لانه یدعو الی الحق و الی طریق مستقیم. » (16)
و در جای دیگر می فرماید:
«کأنی بقوم قد خرجوا بالمشرق یطلبون الحق فلا یعطونه، ثم یطلبونه فلا یعطونه، فاذا رأوا ذلک، وضعوا سیوفهم علی عواتقهم، فیعطون ماسألوه، فلا یقبلونه حتی یقوموا، و لا یدفعونها الا الی صاحبکم. قتلا هم شهداء... »(17)
در یک روایت دیگر که مؤید مطلب پیشین است شخصی به نام عبدالکریم بن عتبه می گوید: در مکه در محضر امام صادق (ع) نشسته بودیم که ناگاه، عده ای از معتزله (18) وارد شده و گفتند: چون بنی امیه به جان هم افتاده، و ولید حاکم و خلیفه را کشته اند، ما تصمیم گرفته ایم که بر شخصی که دارای عقل و دین و منتسب به رسول خداست، یعنی محمد بن عبدالله بن احسن، بیعت کنیم، و بیعت کرده ایم. لذا اینکه از شما نیز که طرفداران بسیاری دارید تقاضا می کنیم که با او بیعت کنید.
حضرت در پاسخ آنان پس از حمد و ثنای الهی، از آنان پرسید که اگر شما قیام کرده و بر اهل کتاب یا بر مجوس و یا بر مشرکین و بت پرستان پیروز گردید با آنان چگونه رفتار خواهید کرد؟
آنان در پاسخ حضرت گفتند که چنین و چنان خواهیم کرد، و در پاسخشان همه ی کفار را یکسان به حساب آورده، گفته اند با همه یکسان برخورد خواهیم نمود.
حضرت فرمود: شما این احکام را از چه کسی آموخته اید؟ گفتند که مردم این چنین می گویند حضرت فرمود: از خدا بترسید کسی که می خواهد قیام کند و زمام امور مسلمین را در دست گیرد و مردم را به خود دعوت کند، باید داناترین مردم بوده، و در بین مردم اعلم از او نباشد و گرنه آن شخص هم خود گمراه بوده و هم باعث گمراهی و دردسر مردم خواهد بود. لذا از پدرش امام باقر (ع) آن هم از رسول خدا (ص) نقل کرد که این چنین فرمود: « مَن ضرَبَ الناسَ بِسَیفِهِ و دَعاهُم الی نَفسِهِ و فی المُسلِمینَ مَن هُوَ اعلَمُ مِنهُ فَهُوَ صالِ متکلفِ. »(19)
یعنی قیام و رهبری که بر اساس اعلمیت باشد مشروع و مقبول است این دو روایت به خوبی چهارچوب قیام های مورد تأیید امامان (ع) را روشن می کند مانند قیام زید بن علی و یحیی بن زید و حسین شهید فخ و قیام های مردود مانند قیام ابومسلم خراسانی، عباسیان، محمد بن عبدالله بن حسن معروف به نفس زکیه و قیام ابراهیم بن عبدالله علیه منصور دوانقی و قیام زیدالنار برادر امام رضا( ع).
به فرض اگر روایتی یافت شود که به طور مطلق هرگونه قیام و تشکیل حکومت اسلامی را منع و غیر جایز برشمرد، پذیرش چنین روایتی با خطوط اصلی قرآن و سنت قطعی در تعارض و مردود است در قرآن و سنت دستورات فراوانی درباره ی جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، احیای کلمه دین، اقامه حدود الهی و... است که منحصر در سرزمین و زمان خاصی نیست. (20)
افزودن بر آن چه گذشت، روایات بسیاری بر فعالیت برخی قیام های قبل از ظهور مهدی (عج) دلالت می کند، در سنن ابن ماجه از رسول اکرم (ص) نقل شده که: مردمی از مشرق زمین قیام می کنند و زمینه را برای حکومت مهدوی (عج) فراهم می سازند (21) روایات درباره ی قیام اهل قم و. . .وارد شده است که حکایت از تایید قیام ها دارد.
دوم - پاسخ های موردی
پاسخ از روایت یکم-
الف- پاسخ دلالتی:
اولاً؛ این روایت در مقام خبر و گزارش از یک امری می باشد که واقع می شود و امام (ع) به عنوان خبر غیبی از پیش گزارش می دهد نه این که تکلیف امت یا بیان مشروعیت یا عدم مشروعیت قیام را بیان کند، می فرماید آن هدف نهایی که پیروزی بر اهل زمین و استقرار دولت موعود است با این قیام محقق نمی شود، هر چند ممکن است آثار مثبت و مطلوبی بر آن مترتب باشد. (22)می توان گفت در هر قیامی اگر شکست و عدم پیروزی قطعی باشد، قیام و انقلاب درست نیست چه در عصر غیبت امام باشد یا در عصر حضور ائمه (ع) و از آنجا که قرآن و روایات قیام علیه ظلم و برقراری حکومت اسلامی را وظیفه مسلمانان معرفی کرده است، انجام این واجب در هر زمان نسبت به هر امتی فرق می کند درست مانند فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر می شود که گاهی واجب است و گاهی حرام ( عدم تأثیر یا عدم قدرت و توانایی (23) پس وجوب یا حرکت قیام بستگی به ظهور یا غیبت امام (ع) ندارد.
ثانیاً؛ در روایت، « لایخرج واحد منا» آمده است یعنی خروج و قیام یک تن از ما و این ظهور در این معنی دارد که قیام به رهبری خود امام معصوم (ع) باشد، بنابراین روایت متعرض قیام های مردمی به رهبری مردان صالح و شایسته که بنام قیام قائم (ع) نباشد نیست.
بر این ادعا دو گواه وجود دارد؛
گواه نخست این که قیام های در طول تاریخ تحت قیادت محبان اهل بیت (ع) واقع شده که موفقیتهایی را به دنبال داشته است مانند قیام فاطمی ها در آفریقا، قیام علویان در یمن و شمال ایران و...
گواه دوم، این روایت در پاسخ به اصرار برخی از شیعیان می باید که همواره از امامان (ع) می خواستند تا برای گرفته حق خود قیام و اقدام کنند و ائمه (ع) بخار فقدان نیروی انسانی و تجهیزات جنگی، هرگونه قیام سراسری و نهایی را به ظهور حضرت قائم(ع) موکول می کردند. (24)
ب - پاسخ سندی:
در میان این روایات، حدیث صحیح و بدون اشکال سندی وجود ندارد، روایت حماد بن عیسی مرفوعه و زنجیره ی سند آن بریده شده است.روایت ربعی بن عبدالله بن الجارود از اصحاب امام صادق و امام کاظم (ع) است و از نظر طبقه و سن و سال نمی تواند بدون واسطه ی از امام سجاد (ع) حدیث نقل کند. (25) مرحوم مجلسی از این روایت به عنوان «مرفوع» یاد کرده است. (26) مرفوع از اقسام مرسل است (27) در برخی منابع آمده است که ابن جارود، زیدی مذهب بوده است و دلیلی بر عدول وی به مذهب حق وجود ندارد. (28)
پاسخ از روایت دوم
الف - پاسخ دلالتی
اهتراز پرچم و دعوت مردم به قیام دو گونه است، یکی پرچم و دعوت حق طلبانه و با رضایت امامان (ع) که چنین قیام ها و دعوت های مورد تأیید امامان (ع) بوده است چنانکه شواهد فراوانی بیان شد، پس مراد از اهتراز پرچم ها و قیام ها که پرچمدارش طاغوت باشد این قسم نمی تواند باشد، اما قسم دوم دعوت و قیام باطل و در عرض و مقابل دعوت اهل بیت (ع) است که مراد حدیث همین دعوت ها است. (29) دعوت های که مردم را به سوی خود و بنام خود می خواندند، پرچم های ضلالت و گمراهی مانند قیام های بنی عباس، سادات حسنی، زید النار و...
... « واصولاً طاغوت به کسی می گویند که در برابر خدا قرار گیرد، اگر شخصی قیام کند و مردم را به طاغوت و تبعیت خود فرا خواند طاغوت است، اما اگر مردم را دعوت به حق و امام حق کند طاغوت نخواهد بود. » (30) علم قیامی که در روایات، باطل اعلام شده است، علم قیام به نام حضرت مهدی است نه هر قیامی... قیام زید و امثال آن، در روایات، کاملا ً تأیید شده است. »(31)
امام باقر (ع) پرچم قیام یمانی را تأیید می کند و علت آن را چنین بیان می فرمایند: « لانه یدعو الی الحق و الی طریق مستقیم». (32) پس هر پرچمی علیه ظالم، پرچم طاغوت نیست.
... « واصولاً طاغوت به کسی می گویند که در برابر خدا قرار گیرد، اگر شخصی قیام کند و مردم را به طاغوت و تبعیت خود فرا خواند طاغوت است، اما اگر مردم را دعوت به حق و امام حق کند طاغوت نخواهد بود. » (30) علم قیامی که در روایات، باطل اعلام شده است، علم قیام به نام حضرت مهدی است نه هر قیامی... قیام زید و امثال آن، در روایات، کاملا ً تأیید شده است. »(31)
امام باقر (ع) پرچم قیام یمانی را تأیید می کند و علت آن را چنین بیان می فرمایند: « لانه یدعو الی الحق و الی طریق مستقیم». (32) پس هر پرچمی علیه ظالم، پرچم طاغوت نیست.
ادامه پاسخ در پست زیر
[ پنج شنبه 94/12/27 ] [ 9:3 عصر ] [ heydarali ]
[ نظرات () ]